رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

رایان عشق بابامامان

واکسن 4ماهگی

راستی یادم رفت ازواکسن ٤ماهگیت بگم بمیرم برات وقتی واکسن زدی یکم گریه کردی دلم برات کباب شدکلاواکسن ٤ماهگیت خیلی راحت ترازدوماهگیت بود٥روز دیگه بایدواکسن٦ماهگیت روبزنم امیدوارم اینم مثل٤ماهگی راحت باشه خیلی برای واکسنت استرس دارم میدونم تحمل دردکشیدنت روندارم چه کنم که بایدتحمل کنم ...
5 فروردين 1392

ماجرای روشکم خوابیدن رایان

پسرنازم اصلا روشکم خوابیدن رودوست نداره همین که روشکم میزاریمش جیغ ودادمیکنه که منوبگیرید ماهم ازترس این که دردش گرفته هول برمون میداره ومیگیریمش اما همینکه بلند شدمیخنده فداشبشم عسلی شده واسه خودش ...
5 فروردين 1392

دندونی

عزیزدلم الان که دارم برات مینویسم شما ٦ماهت شده ببخشیدکه دیردیرمیام به وبلاگت وبرات مینویسم چه کنم که سرم حسابی باتوگرمه دیروز برایدندون دراوردنت لوبیا پختم البته هنوز دندون درنیاوردی فقط پختم تاراحتتردندون دربیاری بعداکه مرواریدهای سفیدت در امدبرات یه جشن مفصل میگیرم عزیزدلم چندوقتیه که غذاخوردن روهم شروع کردی اولین غذات لعاب برنج بودبعدازدوهفته فرنیت روشروع کردم الان هم کم کم بایدبرات سوپ شروع کنم کلی کیف میکنم وقتی برات غذامیپزم وتوبانازمیخوری ...
4 فروردين 1392

بازی مورد علاقه رایان کوچولو

رایان عزیزم تو عاشق عروسک اویزان از تشک بازیت هستی ودراین عکس مشتاقانه داری بهش نگاه میکنی که بگیریش وبزاری دهنت البته گاهی باکلمات نامفهوم باهاش حرف میزنی مثل (اغو-اووووووو) الهی  مامی فدای حرف زدنت بشه ...
12 دی 1391

لحظه هایی از جنس عشق

امروز پسرمون دو ماه وده روزشه دیگه رایان جون این روزها حسابی ما رو به وجد میاره با خنده هاش وحرف زدنش البته فقط کو کو یا قا قا میکنه و من و مامانش لذت میبریم خیلی جالبه بگم که هر وقت صدای منو میشنوه به شدت دست و پاشو تکون میده و به من میفهمونه که باهاش بازی کنم ویا بغلش کنم و تو اتاق بگردونمش تااسباب اثاثیه خونه رو نشونش بدم اخه خیلی اینکارو دوست داره و حسابی اروم میشه البته زود هم خسته میشه ونق میزنه و اینموقع فقط مامانش میتونه با نازکردن وشیر دادن ارومش کنه . البته تو این دو ماه و اندی رایان ما حسابی اذیت شد دو بار بخاطر دادن شیر خشک حالش بهم خورد که بعد فهمیدیم بهش نمیسازه ویه بارم برای واکسن دو ماهگیش...
20 آذر 1391